آب را گِل نکنیم


یادش بخیر تازه اولین کارگاه عکاسی بود که به صورت گروهی برگزار کرده بودیم،
کجا؟
تنگه بلاقی!!



آب را گل نکنیم

در فرودست انگار کفتری می خورد آب
یا که در بیشه ای دور سیره ای پر می شوید
یا در آبادی کوزه ای پر می گردد
آب را گل نکنیم
شاید این آب روان می رود پای سپیداری تا فروشوید اندوه دلی
دست درویشی شاید نان خشکیده فرو برده در آب
زن زیبایی آمده لب رود
آب را گل نکنیم
روی زیبا دوبرابر شده است
چه گوارا این آب
چه زلال این رود
مردم بالا دست چه صفایی دارند
 چشمه هاشان جوشان گاوهاشان شیرافشان باد
من ندیدم دهشان
بی گمان پای چپرهاشان جا پای خداست
 ماهتاب آنجا می کند روشن پهنای کلام
بی گمان در ده بالا دست چینه ها کوتاه است
 مردمش می دانند که شقایق چه گلی است
 بی گمان آنجا آبی آبی است
 غنچه ای می شکفد اهل ده باخبرند
چه دهی باید باشد
 کوچه باغش پر موسیقی باد
 مردمان سر رود آب را می فهمند
گل نکردنش ما نیز
 آب را گل نکنیم


پی نوشت:
چقدر به شخصه این عکس رو دوست دارم یه جورایی شعر زنده یاد سهراب سپهری رو برام تداعی می کنه، مخصوصاً این قسمت: چه گوارا این آب!!! چه زلال این رود!!!

اطلاعات اگزیف عکس:
نوع دوربین  :  Canon Power Shot S3 IS * شاتر :1/250 ثانیه * دیافراگم  :F4 * ایزو:ISO:100




نظرات:

زیباست:)
«» می‌گوید:
«»

درود
«m.nikbar@gmail.com» می‌گوید:
«قشنگ بود اگر چه كه ممكنه هركس حس متفاوتي از ديگران بگيره از يك تصوير»

«مریم» می‌گوید:
«ممنون از اینکه منو با ایمیل از آثارتون مطلع می کنید»




گزارش تخلف
بعدی